گلدان
دیروز گلدان چینی قرمزمان شکست
گلدانی با کلی گل مرغ بازاری که ارزش هنری خاصی هم ندارد. ارزش اصلی گلدان البته جز قدمتش، مالک اول آن بود؛ عزیزی که سالهاست رفته.
پدرم با چسب همه تکهها را با وسواسی که در او معمولاً دیده نمیشود سر هم کرد و با غرور گفت: «بفرمایید! دوباره جان گرفت!» ولی من میگویم که هیچگاه مثل قبلش نیست. گلدان همیشه بوی چسب را بین زخمهایش حس خواهد کرد و خطوط بیشماری که میگویند دقیقاً چند تکه شده بود همیشه رویش خواهند ماند. گلدان -ولو سرپا- تا ابد یک گلدان شکسته است.
Leave a Reply
Want to join the discussion?Feel free to contribute!