پر شکستن


پر مرغی شکستم من
دو صد نفرین بر این دستم
نه از این روح مجروحم
ز عادت پر شکستم من
 
دلم سنگ و نگاهم سنگ
به دستم سنگ و آهم سنگ
صدای سنگی نفرت
از این خارا که هستم من
 
نوای مرغک افگار
به ناخن می خراشد فکر
دمی آرام گیرم تا
شکستم هر دوستم من